خوش به حال آنانی که هنوز طعم مهربانی را نچشیده اند

 

 

 

ای خوش آنروز که پرواز کنم تا بر دوست

 

به هوای سر کویش پر و بالی بزنم

 

                        یا حق

 

 

چیزهایی را که می خواهی در گوش او زمزمه کن !

 

با همه بی سر و سامانی ام

باز به دنبال پریشانی ام

طاقت بیهودگی ام هیچ نیست

در پی ویران شدنی آمدم ...

 

 جمعه ۳۱ فروردین ۱۳۸۶  ـ

اولین جلسه آموزشی عمره دانشجویی

 

سخنران می گه بدون اینکه به ظرف وجود ما نگاه کنه ...

بی آنکه فکر کند حرفهایش چقدر بی تابمان کرده ...

بی آنکه اشک های یواشکی ما را ببیند ...

« یادت نره که کجا داری می ری ؟! باید مراقب بود ...

خودت رو در دسترس پیام هایی که میاد قرار بده

 تا بتونی الهامات را بفهمی ...

خوش به حال اونهایی که دعوت ویژه شدند ...

وقتی کنار ضریح پیامبر آرام می گیری

پیامبر با تو حرف می زنه 

اگه ارتباط برقرار نکردی بدان تو مشکل داری

 نه پیامبر ...

دقت کن گرفتار وسواس نشی ...

هرچه به مرکز نور نزدیک تر می شیم شیطون وسوسه

بیشتری داره ...

هیچ صاحبخانه کریمی نیست مهمون دعوت کنه

و خوش آمد نگه ...

شرط اصلی اینه که با ادب و فکر وارد بشی

و اهل معنا  و تفکر هم باشی ... »

 

                  ذکر الله

 

تا اینجای حرفهایش را می فهمیدم اما ...

ما همه در عشق مشترکیم و در معشوق متفاوت .

نمیشه انسان عاشق نباشه ...دل بی دلبر نمی شه .

دروغ بزرگیه که بگیم :

جز تو کسی رو دوست ندارم باید معرفت داشت و گفت :

 

                            انا لله و انا الیه راجعون

 

 فقط زائر بیت الله نباشیم

زائر الله باشیم

 حج غایت نیست 

حج بال پروازه ...