مجنون ِ...

 

تو مپندار که مجنون سر خود مجنون شد

 

 

از سمک تا به سماکش کشش لیلی بود

 

 

 

 خرداد را چشم به راهم تا از خدا و

 

 کارمندش پیامی و نشانی بیاید  ...

 

خرداد را چشم انتظارم تا نامم را  بین

 

اسامی  زائران ثبت کنند  ...

 

تمام خرداد را  جرعه جرعه می نوشم

 

تا ...

 

باور کن کسی همیشه با تو هست ...

 

مثل صدا

 

مثل نفس

 

همیشه با توست

 

حتی اگر مسافرش نباشی.

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 24 خرداد 1387 ساعت 12:33 http://bombo.blogsky.com

سلام
رفتی ما رو هم دعا کن
ثبت نام کردم ولی تو قرعه کشی ما نیومدیم
قسمت نبوده
ایشالله سال بعد

سیما 25 خرداد 1387 ساعت 22:01

سلام همسفر
چه خوب یادت مونده که خرداد پارسال کجا بودی.
من که همین روزهامم گم کردم.
بعد خوندن این پست از اون حال و هوام دوباره یادم اومد.
درست 19 خرداد فهمیدم که رفتنی ام 19تیر.
الآن هم دیوونه وار دلم می خواد برم اما دعوت نشدم.
گرچه از وقتی پام به هواپیما رسید زندگیم رو طوفان برد...
ولی دوباره مشتاقم.
ضمنا اگه وقت می کنی یه سر بهم بزن ثواب داره!!!
التماس دعا یاحق

سلام...
می دانم هست...اما وقتی می رسی به خانه اش، انگار آغوشش را گشوده تا تو در آغوشش پناه گیری.........

قرار شبانه 27 خرداد 1387 ساعت 12:15

هنوز هم در شرح "شرط اول قدم آن است..." سیر می کنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد